بی مهری

شاید تو دنیا چیزی بدتر از بدخلق بودن یک مرد نباشه ... زن ها یک جورایی یاد گرفتند که نصف ماهیت و موجودیتشون رو یک مرد تکمیل می کنه ... خودشون به تنهایی چیزی نیستند ... وابسته اند خلاصه ... لااقل تا نسل گذشته و پدرو مادرانمان که اینطور بودند ... حالا ما باز کمی دم از استقلال می زنیم ... اما وقتی می بینم که زنها از طرف شوهرهاشون حمایت نمی شن قلبم می گیره ... چرا حمایتی نیست؟ ... چرا هر چی زندگی ها جلوتر می ره نسبت به هم سردتر و سردتر می شن و بهانه گیریها از هم بیشتر و بیشتر می شه ... درسته که طلاق نمی گیرند اما گمونم در اکثر خانواده ها طلاق عاطفی هست ... یک جوری انگار چشم دیدن همو ندارند و از قصد لج می کنند و مابقی قضایا ... دلم نمی خواد هیچ وقت اگر زمانی ازدواجی برام در کار بود به این حال و روز بیفتم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
دلارام جمعه 23 آذر 1386 ساعت 11:05 ب.ظ http://dellarramm.blogfa.com/

سلام

چه حوصله ای داری که میتونی پرنده نگه داری ... خیلی خوبه و طوطیت هم خیلی نازه.
اگه اشتباه متوجه نشده باشم باید با مامانبزرگت تو یه خونه باشین و بعد ۳ ماهه که ندیدیش؟؟؟
در مورد این مسیله که گفتی فکر کنم این زن و شوهرها در واقع دچار روزمرگی میشن و خودشون میتونن عاملش باشن چون با هم اونطوری که بایدو شاید در مکالمه و ارتباط نیستن و هرکدوم فکر میکنه تقصیر طرف مقابلش هست و قدم در جهت بهبودش بر نمیدارن اگه از نظرای دیگه باهمدیگه مشکلی نداشته باشن. ولی من ربط این مسله رو به استقلال خانومها نفهمیدم راستشو بخوای ....
از نظر من یه حق کامل یه خانم هست که مستقل باشه و شوهرش نباید بهش بگه چی کار بکنه یا نه و از این چیزا ولی در عین حال از نظر شوهرشم باخبر باشه و همفکری بگیره نه اینکه بشینه که شوهره براش تصمیم بگیره!
و اینکه گفتی حمایت منظورت چه نوعیش هست ؟ یعنی چی کاری برای خانومش باید بکنه؟ خب وظیفه هر دو طرف هست که همدیگرو ساپورت کنن تا بتونن زندگی خوبی داشته باشن و من کاملا مخالف این مسله هستم که یکی از طرفین کاملا خودشو خواسته هاشو وقف دیگری کنه چون این به هیچ وجه حمایت نیست و ظلم در حق کسی هست که داره خودشو وقف میکنه حالا چه میخواد زن باشه چه مرد.

آره دلارام جان ... من چون عاشق حیواناتم (از حشره بگیر تا پرنده و چرنده و درنده) لذا خیلی خوب باهاشون کنار می آم و خیلی حوصله شون رو دارم. از طرفی من یک جورایی با میتو بزرگ شدم ...اینه که حسابش برام جداست ...
مامان بزرگم هم طبقه پایینی ماست و متاسفانه متاسفانه من نوه خیلی بدی هستم و خیلی دیر به دیر می رم ببینمش ...

می دونی مشکل اساسی بسیاری از زوجها اینه که منطقهاشون با هم فرق می کنه ... اینه که هر چی هم با هم در ارتباط و مکالمه باشند باز بی فایده است چون هر کدوم از حرفی سخن می رانند که برای اون دیگری بی مفهومه و بی علاقه است به اون موضوع و زورکی گوش می ده ... خلاصه انتخاب های غلط همینه دیگه ...
در مورد استقلال خانمها کاملا باهات موافقم ... اما خوب مادرهای ما مال نسل قبلند و خیلی هاشون از این مسئله بویی نبردند ... و یک عمر خانه دار بودند و وابسته به شوهر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد